یکی دوروز پیش به صاحب خونه زنگ زدیم که امسالم خونه رو تمدید کنیم که صاحبش گفت امسال خونه رو رهن نمیده و میخواد اجازه بده و ما باید از این خونه. بریم چون فقط میتونم رهن بدیم و با حقوق کم همسری نمیتونیم اجازه زیاد بدیم!!!دو روزه مدام در حال پیدا کردن خونه مناسبیم، حال روحیم دو روزه عجیب خرابه ..خدایا به حق 5 تن یه خونه مناسب و خیر دار سر راهمون قرار بده 

کوثر جون تو بلاگ اسکای قسمت خصوصی نداره نظر بذار و شمارتو برام بذار عمومیش نمیکنم بعد حذفش میکنم راستی آدرس وبلاگ دختر خالتم برام بذار

دیروز صبح نزدیکای 10جاری و دخترش اومدن خونمون همین جوری سر زده البته ده دقیقه قبلش زنگ زد گفت که میان  برادرشوهرم مراقبت داشتن و رفتن مدرسه،برای ناهار مرغ گذاشتم ،همسری زنگ زد گفت که برای ناهار نمیاد و سر کار میمونه دیگه خوب شد ناهار همسری و اونا میل کردن خیلیم خوش مزه بود جای همسری خالی بود،غروبم رفتیم پارک کوهستان و طاق بستان اونجا تخمه،پفک،بستنی...خوردیم زیادم خوردم من تخمه خیلی دوست دارم اصلا عجیب یعنی داشتم بالا میاوردم برای شام فلافل خریدم فقط یه نصف فلافل خوردم   نتونستم بیشتر ،جاری اینام بعد شام رفتن، امروز صبح از خواب بیدار شدم حالم خوب نبود انگار مسموم شده بودم  ،فلافل مسمومم کرد!!الان خداروشکر بهترم...

عصر روز چهارشنبه چند تا ازدوستای دانشگاهی و دوتا از دوستای مجازی خونه یکی از دوستای مجازی برای شام دعوت بودیم خیلی خوش گذاشت شب اونجا موندیم تا صبح موقعه اذان صبح بیدار بودیم و صحبت میکردیم بعد اذان صبح ساعت 6خوابیدم تا 11 ظهر،ناهارم اونجا بودیم دیگه منم بعد ناهار ساعت 3 برگشتم چون برای شب عروسی دعوت بودیم همسر جونمم 5 شنبه عصر از دوره به سلامت برگشت به موقعه برگشت دیگه باهم رفتیم عروسی و شبم برای خواب رفتیم خونه پدرشوهر،همسری بعد دوره 3 روز بهش مرخصی دادن یه روزم تشویقی از قم کادو 2 تا روسری برام آورده سلیقه اس خوبه ممنونم همسر مهربانم، دیروز غروب از ولایت برگشتیم ،خونه رو حسالبی گرد و خاک گرفته 12 روز خونه نبودیم امروز حسابی تمیز کردم خونه رو الانم جاریم زنگ زد گفت که غروب برای شام بریم خونه خواهر شوهر کوچیکم،، دیگه خسته شدم از بس میریم و میایم دوست دارم یه هفته خونه خودم استراحت کنم..

کوثر عزیز همشهری خوبم لطف یه آدرس از خودت بذار آدرس وب یا شماره موبایلت لطف

بعدا نوشت:14 پری رفتم که سونو بدم بیشتر سونوگرافی ها (خانوم)همون روز رفته بودن تهران گنکره داشتن دیگه افتاد 14 پری این ماه..

هستم خونه داداشم همسری از جمعه بعدظهر رفته قم دوره داره، انءشالله به سلامتی برگرده دلم براش تنگ شده...

پنجشنبه منو همسری رفتیم خونه مادرم اینا بعدش رفتیم تو سبزها هوا فوق العاده بود بارونم میبارید تو حیاط خونه مادر اینا اینقد عکس گرفتیم، کلی گل بابونه جمع کردم دارم خشک میکنم خیلی از خاصیتش شنیدم هم میخوام باهاش بخور بدم صورتمو هم دم کنم..دیروز زن داداشم موهامو رنگ کرد قشنگ شده...امروز بعدظهر میخوام برم مریم و سمیرا دوستمو ببینم... فردا شبم خونه یکی از دوستای مجازیم دعوتیم برای شام با آزاده دوستم قراره بریم همون دوست مجازیم که یه ماه پیش رفتم همو دیدیم ...