دیروز صبح نزدیکای 10جاری و دخترش اومدن خونمون همین جوری سر زده البته ده دقیقه قبلش زنگ زد گفت که میان برادرشوهرم مراقبت داشتن و رفتن مدرسه،برای ناهار مرغ گذاشتم ،همسری زنگ زد گفت که برای ناهار نمیاد و سر کار میمونه دیگه خوب شد ناهار همسری و اونا میل کردن خیلیم خوش مزه بود جای همسری خالی بود،غروبم رفتیم پارک کوهستان و طاق بستان اونجا تخمه،پفک،بستنی...خوردیم زیادم خوردم من تخمه خیلی دوست دارم اصلا عجیب یعنی داشتم بالا میاوردم برای شام فلافل خریدم فقط یه نصف فلافل خوردم نتونستم بیشتر ،جاری اینام بعد شام رفتن، امروز صبح از خواب بیدار شدم حالم خوب نبود انگار مسموم شده بودم ،فلافل مسمومم کرد!!الان خداروشکر بهترم...
من چند روز نیومدم به دوستا سر بزنم وبت چه خبره ... خوب بچه مجبور بودی اونقدر تخمه بخوری؟
حالا خوبه نصف فلافل خوردی مسموم شدی ، الان بهتری؟
سلاااااااااااااااااااااام چقدر دلم واست تنگ شده بودااااا
خوبی؟ خوشی؟؟؟؟
همیشه به تفریح عزیزم
مراقب خودت باش
خداراشکر الان خوبی
همیشه به تفریح
خدارو شکر حالت بهتره
خیلی خوشحالم که هم شهری هستم اگه ادرس وبلاگ میگی ندارم ولی هر وقت بسازم حتما ادرسشو بهت میدم
سلااام
من الان اومدم وبتون
خوشحالم که خوبید
تشریف بیارین ولم باهاتون اشنا شم
خداروشکر که بهتری عزیزم
میگم نکنه خبریه و مسمومیت نبوده؟ خدا کنه
سلام اجی خوبی خداروشکر که بهتری اجی توروخدا بیشتر مواظب خودت باش اجی زیاد نمیشه به غذای بیرون اطمینان کرد