یه هفته اس که حالت تهوع دارم هر چی میخورم بالا میارم از هیچی خوشم نمیاد اشتهام کور شده ناجور بارداری اولم اینجوری نبودم،این یعنی یه نشانه خوبه خدایا شکرت یعنی میشه معجزه ات رو ببینم...وقتی دورم شلوغ باشه حالم خوبه ولی تنهای تو خونه حالم بد میشه جاریم فهمیده امروز زنگ زد احوالم رو پرسید و گفت اگه حالت خوب نیست و نمیتونی غذا اینا درست کنی بیا خونه ما.... 

امروز صبح رفتم آزمایش ناشتای قند دادم این پودره خوردنش حالمو بیشتر خراب کرد خدا کنه بالای 95 نباشه

برای عید قربان رفتیم خونه مادرشوهرم، کلی بهم سفارش کرده که چی بخورم چی نخورم،بهم گفتم صبحانه اصلا چایی نمیخورم چون خوب نیست برای زن حامله،شیر و خرما و سیب زیاد بخورم غذاهای کنسروی اصلا نخورم  اصلا دانستانی داشتم باهاش صبحش که صبحانه خوردیم گفت نباید چایی بخوری چایی برام نذاشت به بدبختی خواهر شوهرم یه چایی بهم داد خخخخخ البته منم نصفشو خوردم(میگه چایی بچه رو سیاه میکنه)

از دیروز حالم خوب نیست کلا حالت تهوع دارم حس میکنم مسموم شدم ،دیروز دوبار گلاب به روتون بالا آوردم امروز یکم بهترم.. ظهرم نوبت دکتر دارم جواب آزمایش و سونو رو باید ببرم نشون بدم


بعدا نوشت:خداروشکر تیروئیدم نرمال بود یه خورده قندم بالا س، قندم95 بود..برای حالت تهوع هم بهم قرص ب 6 داد

امروز نوبت سونو داشتم برای تشکیل قلب نی نی،نوبتم شد رفتم داخل خانوم دکتر گفت چندماهته گفتم هشت هفته گفت نه کوچیکتره 6 هفته و 1 روزه،یه کمی ترسیدم یواش گفتم قلبش تشکیل شده گفت بله قلبش میزنه خوشحال شدم خدایا شکرت انءشالله قسمت همه منتظرا بشه الهی امین،به حساب خودم باید 7 هفته و 1 روز باشم ولی سونو ی هفته کوچیکتر نشون داد..رفتم آزمایشگاه جواب آزمایشم آماده نبود انشالله دیگه 3 شنبه میرم برای جوابش و روز 4 شنبه هم میبرم همراه با سونو نشون دکترم میدم..

فردا بعد ظهر میریم خونه پدر شوهرم به خاطر عید قربان چون گوسفند قربانی میکنن خونه مامانم گوسفندقربانی دارن ولی نمیشه برم چون مادرشوهرم ناراحت میشه و دوست داره دوشنبه ما خونشون باشیم

همیشه ماه شهریور دوست داشتم و همچنین ماه مهر رو چون از گرما متنفرم و عاشق پاییز و سرمام،البته ناگفته نمونه موقعه که محصل بودم عاشق تابستان بودم و متنفر از ماه مهر  چون  باید از مادرم جدا میشدم به خاطر مدرسه رفتن و فقط 5 شنبه جمعه ها میرفتم پیش خانواده...هوا چه خنک شده الان رفتم تو تراس یه باد خنکی میومد آدمو مست میکرد قشنگ حس میشه که فصل زیبای پاییز در راه خدایا شکر به خاطر تنوع فصلها..

دیروز به همسری گفتم به خواهرت همونی که مجرده رنگ بزن و بهش بگو به خواهرت بگه که باردارم ،امروزخواهراش زنگ زدن تبریک گفتن و خیلی خوشحال بودن و کلی شفارش کردن که کاراینا نکنم و چیز سنگین بلند نکنم منم گفتم برام دعا کنین و گفتن توکل به خدا انشالله که سالمه...اصلا میل به غذا خوردن ندارم و اشتهام کور شده تا یه کمی غذا میخورم فورا سیر میشم ولی همش دوس دارم میوه و آب بخورم..الان یکی از خواهر شوهرام خونمونه بهم میگه گلابی بخور تا بچه خوشگل شه!!امروزم عصری میخوام برم دکتر البته اگه بهم نوبت بده چون هر چی زنگ میزنم جواب نمیده..باید یه آزمایش قند و تیروئید هم انجام بدم چون قبلا هم قند داشتم هم تیروئید..


بعدا نوشت:

دیروز ظهر رفتم دکتر برام آزمایش قند و تیرویید نوشت سونو هم برای یه هفته دیگه  نوشت،امروز صبح رفتم آزمایش انجام دادم منتهی جوابش 22 حاظر میشه که اون روزم تعطیله. میترسم میگم نکنه تیروئید داشته باشم و دیر بشه و نی نی یه چیزش بشه،برای شنبه هفته آینده هم نوبت سونو گرفتم انءشالله که بهترین آهنگ زندگیم رو بشنوم و قلبش به خوبی بزنه ..