امشب همسری شیفته و من خونه جاریم،الان تو اتاقم دلم خیلی گرفته اتاق تاریک و یه نوری از تو خیابون از پنجره میخوره تو اتاق و صدای جیرجیرک از تو حیاط میاد چقد این شبهای طولانی دوست دارم منتهی با همسر جونم ،هیچ وقت جاش خالی نباشه الهی امین..از وقتی که باردار شدم تا حالا چند باری خواب دیدم نی نیم تو شکمم داره تکون میخوره یه ذوقی میکنم بیدار که میشم میبینم خواب بوده 

یه روز قبل تاسوعا رفتیم خونه مادرشوهرم روز تاسوعا برای ناهار زرشک پلو نذری داشتن قبول باشه انءشالله موقعه کشیدن نذری تو یکبارمصرف منم کمک کردم من مسئول زرشک ریختن رو برنج بودم حال و هوای عجیبی داشت و کلی هم زیر لب دعا کردم و از امام حسین (ع) کمک خواستم انءشالله که همه حاجت روا بشن، همسری هم 5 شنبه مرخصی گرفته بود 4 روز خونه مادرشوهرم بودیم غروب جمعه برگشتیم کرمانشاه خونه خودمون،راستی مادرشوهرم کلی بهمون حرف زد که چرا خرگوش و گرفتیم و همسری بهش دست میزنه ماهم از ترس روز جمعه بردیمش ی قسمت از شهر که باغ پرندگان بهش میگن دادیمش به یه آقای شب هم مادرشوهر زنگ زد گفت چیکارش کردین بهش گفتیم تحویل یه آقای دادیم خوشحال شد!!فردا شب همسری شیفته امروز غروب میریم خونه جاریم تا سه شنبه اونجا میمونیم..

دیشب رفتیم هیئت محله تعزیه داشتن در مورد طفل شش ماهه امام حسین (ع)  آدم دلش کباب میشد خیلی قشنگ و غمگین اجراش کردن...پارسال روز مراسم علی اصغر خواهر شوهرم یه سیب از تو گهواره علی اصغر به نیت برام آورد بود منم 100 تا صلوات روش خوندم و به نیت بچه دار شدن خوردم خداروشکر جواب گرفتم و امسال به خواهر شوهرم گفت 5 کیلو سیب ببره بندازه تو گهواره اش تو حسینیه و یکی هم به نیت برام بیاره که آقا امام حسین (ع)و علی اصغرش کمکم کنه بچه ام سالم باشه و سال دیگه دوباره چند کیلو سیب بندازم تو گهواره..امام حسین به طفل شش ماهه ات قسمت میدم مادرشدن رو قسمت همه منتظرا کن و دل هیچ مادری و با بچه نشکن و امتحان نکن... امروز رفتم بهداشت ماما گفت باید بری پیش دکتر عمومی مشکل بچه اولم رو بهش گفتم کلی دلداریم داد و گفت خیلییییی احتمالش کمه دوباره اتفاق بیفته کلی امیدوار شدم من به معجزه خدا ایمان دارم...

دیروز غروب منو همسری رفتیم خیابان موقعه برگشتن نزدیک خونمون یه خرگوش دیدیم همسری هم از ماشین پیدا شد گرفتش. همسری گفت گناه داره گربه میخوردش دیگه آوردمش خونه گذاشتیمش تو یه کارتن تو تراس ،تا روز دوشنبه بیریمش خونه مادرشوهرم دو سه روزم اونجا باشه بعد دو از شهر تو باغ یا مزرعه جایی آزادش کنیم..همه چی میخوره خیار،هویج، سبزی ذرت حتی نان هم میخوره،آب اصلا نمیخوره نمیدونم چرا شاید کلا خرگوشا آب نخورن.. یه لحظه تو تراس ولش کردیم نزدیک بود گلهای نازمو بخوره یه لحظه ولش کنیم ترتیب همه گلها رو میده خخخخ..

شنبه رفتم جواب آزمایش ناشتای قندم رو نشون دکتر دادم خداروشکر 85 بود و گفت نرماله برای تیروئید هم ازش پرسیدم گفت نرماله،برای 20 روز دیگه هم برام سونوی و آزمایش غربالگری نوشته که باید اول آبان انجامش بدم که تا اون موقعه میشه 13 هفته و 3 روزم و طبق سونو باید غربالگری و انجام بدم...یکشنبه همسری شیفت بود رفتم خونه خواهری اونجا اشتهام خوب بود یه بشقاب غذا رو با اشتها میخوردم برگشتم خونه خودم به بدبختی نصف بشقابی رو میخورم اونم در مدت زمان نیم ساعت بیشتر!!نمیدونم چرا گرسنه ام نمیشه و دلم چیزی رو نمیخواد!!انءشالله اگه قسمت بشه بعد آزمایش غربالگری میخوایم یه سفر بریم قم پابوس حضرت معصومه(ع) قبلا نذر کردم هر وقت باردار بشم برم زیارتش...