سلام بالاخره از شر بلاگفا راحت شدم امروز دوست خوب و مهربونم بهامین عزیز این وب رو برام درست کرد بی نهایت ازش ممنون و سپاسگذارم انشالله هر چی از خدای مهربون میخواد بهش بده انشالله قبول شدنش تو آزمون وکالت. ان شالله

پنچ شنبه رفتیم ولایت من رفتم خونه مامانم همسری هم رفت خونه پدرشوهر که تو چیدن وسایل کمد،فرش... به خواهرش کمک کنه آخه تعمیر خونشون تازه تموم شده.دیروز حسابی خونه رو برق انداختم  ظهرم به جاریم زنگ زدم که واسه شام بیان خونمون که گفت قراره خواهرش بیاد خونشون و گفت فردا یعنی امروز میان حالا معلوم نیست بیان نیان فعلا که خبری ازش نیست گفت اگه بیان قبلاش خبرم میکنه ساعت 2همسری جونم زنگ زد گفت که دیر میاد منم تنهای نهارمو خوردم