بعد دو هفته از خونه پدری برگشتم مامانم اینا 7 اسفند رفتن کربلا 15 ام به سلامت برگشتن و 17 ام مراسم دعوتی ولیمه داشتن250 نفر دعوتی داشتن این دوهفته خیلیییی خوش گذشت منتهی یه  هفته اولش از همسر جونم دور بودم و خیلی دلتنگش بود هفته دومش مرخصی گرفت و اومد پیشم و بیشتر خوش گذشت ...

از اداره همسری سبد عیدی بهمون دادن که پسته،بادام،تخمه کدو،تخمه ژاپنی و یه قواره چادر توش بود با شیرینی... دیروز رفتم بازار یه سارافن با یه جفت کفش خریدم بازار وحشتناک شلوغه 

امسال چه زود عید اومد انءشالله به خوشی  سال جدید بیاد و تو سال جدید انءشالله همگی به حاجتامون برسیم الهی امین

تو ایام عید دوتا عروسی دعوتیم یکی میشه 8 فروردین عروسی پسر دایی همسری یکیم 12 فروردین عروسی دوست همسری انءشالله خوشبخت بشن 

دیروز و پری روز مهمون داشتم همگی از خانواده همسری ، خواهرزاده همسرو برادرشوهر اینا و...همسر خواهرزاده همسری اولین باره که اومده خونمون آخه یه شهر دیگه ان،،هستن گیلان...

امروز میریم ولایت خونه مامان اینا قراره دو هفته بمونم بابا و مامانم قراره فردا به سلامتی برن کربلا و من باید برم  اونجا زن داداشم سنش کمه بعداشم گفت تنها دوست ندارم خونه باشم گفت که برم پیشش باشم آخه داداشم زیاد خونه نیست بعداشم نیست همش مامان غذا درست میکنه زن داداش زیاد وارد نیست به این خاطرم هست که میرم یعنی میرم کوزت میشم خخخخ همسری هم یه هفته آخر مرخصی میگیره میاد اونجا، ما رسم داریم هر کی بره کربلا برگرده سفره علی داریم که همه فامیل و آشنا هارو دعوت میکنیم برای ناهار اونم بدون کادو..پس فعلا تا دوهفته دیگه دلم برای تک تک دوستای خوب و دوست داشتنیم تنگ میشه

نمیدونم شما مث منی یا نه بیشتر روزا درگیر اینم که چی برای ناهار درست کنم و چی برای شام!!خیلی بده هر چی فکر میکنی فکرت به جای نمیرسه که چی درست کنی،من از صبح همش تو فکر ناهار بودم که چی درست کنم بالاخره ساعت 1 ظهر  یه غذای من درآوردی درست کردم خیلی هم خوش مزه بود،سیب سرخ شده با گوجه تو روغن تفت دادم بعد ادویه بهش اضافه کردم و گذاشتم بپزه بعد از یه ربع حاظر شد.... حالا ناهار بخیر گذشت برای شام چی بذارم!!!اینقد دوست دارم لیست غذا ناهار و شام داشته باشم بزنم آشپزخونه و از رو لیست غذا درست کنم ولی حسش رو ندارم..

با شما هستم که میای وب برای من نظر میذاری و نفرین میکنی  و دعای بد میکنی انءشالله همون بلا و مصیبتی که به سر من اومد به سر شمای بد ذات و بد عقیده هم بیاد تا بفهمی چی کشیدم و میکشم ،حالا خدا میدونه عقده ت چی که اومدی سر من خالیش کردی ،برات دعا میکنم خدا شفات بده .آدم مریض بیکار انءشالله امید به خدا دارم زودی من مادر شم و شما بد ذات و رو سیاه پس منتظر باشه

دیروز به همسری گفتم تو اسفند بریم دکتر گفت اگه خدانکرده تا 5 سال دیگه باردار نشدی بعد باید بری دکتر!!!!سه، چهار روزه بدجور تو فکر بچه ام هزار جور فکر میاد تو سرم.... 

همسری پشت گردنش یه خال داره هم رنگ پوستش زیاد معلوم نیست ،دیروز که  رفت دندانش و روکش کنه وقت برگشت خالشم برداشته بود  ولی بخیه نزده بود جای تعجب بود!!من گفتم اگه برداشته بشه باید بخیه بخوره...

امروز غروب میریم خونه خواهر چند روزه زنگ میزنه هی گلگی میکنه که چرا نمیریم خونشون،راست میگه نزدیک 40 روز نرفتیم خونش..فرداهم عصری برم بازار پارچه پیدا کنم برای مراسم پدرم اینا دنبال پارچه توری مشکی هستم  خداکنه پیدا بشه..