دوشنبه ظهر برادرشوهر و جاری اومدن خونمون با همدیگه رفتیم تلویزیون خریدم چون تلویزیونمون مدتی بود خراب شده بود اصلا درست بشو نبود حقیقتش پول خریدن نداشتیم یعنی پول داریم ها انداختیم بانک  و جلو حساب رو بستیم دودل بودیم بخریم نخریم البته مادرشوهرم گفت ما نصف پول رو بهتون میدیم قسطی بخرین و لی برادرشوهرم راضی نشد و گفت من با نقد براتون میخرم هر وقت داشتین پسش بدین خدا خیرش بده ولا 

دیروز غروب با جاریم رفتیم بازار یه زیر سرافن خریدم با رنگ مو، بعد از شامم جاریم اینا رفتن خونه خودشون امروز صبح موهامو رنگ زدم تیره شده موهام هرچند همسرم رنگ روشن دوس داره ولی گفت قشنگه و خوش رنگه،امروز عصری با برادرشوهرم اینا با ماشین اونا دیگه ما ماشین نمیبرین میریم ولایت همسری خونه پدر شوهرم فردا گوسفند قربانی دارن تا جمعه ظهرم اونجایم برای عید قربان یه سال میرم خونه پدرم یه سال خونه پدر شوهر که امسال نوبت پدر شوهره که برم


نظرات 1 + ارسال نظر
بهامین پنج‌شنبه 2 مهر 1394 ساعت 00:21 http://notbookman.blogsky.com

سلام عزیزم
خوبی؟؟
عیدت مبارک
مبارک رنگ مو عزیزم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.