تو خونه جز تمیزی و غذا درست کردن هیچ کار مفیدی نمیکنم مثلا کارای هنری ،کتاب خوندن...  یه دوست مجازی دارم اسمش فهمیه س که خیلی ماه و نازنینه و همیشه به من لطف داره و به دردودلم گوش میده همیشه حرص منو میخوره که چرا تو خونه این همه وقتمو به بیکاری میگذرونم امروز مثلا گفتم کار مفیدی کرده باشم ماسک جوانه گندم درست کردم زدم به صورتم کلا رو پوستم حساسم و همیشه بهش میرسم و همیشه از این بابت کلی همسر جون و حرص میدم مثلا تو ماشین که بهم آفتاب میخوره کلی غر میزنم همسر جونم به خاطر من میگه شیشه های ماشین دودی کنم من نمیذارم چون دوس دارم از داخل ماشین بیرون و قشنگ ببینم البته از شیشه های بغل و گرنه شیشه جلو ماشین نمیشه دودی کرد،خداروشکر چه خوبه امسال هواخنکه و زیاد احتیاج نیست کولر روشن باشه کاش فعلا همینجوری خنک بمونه،بعد عید فطر قرار یه سفر زیارتی بریم. قم و جمکران بی صبرانه منتظر این سفرم

دیشب برای سحری خواب موندیم!!گوشیمو گذاشته بودم رو ساعت زنگ خورده بود تو خواب خاموش کرده بودم،الان اینقده گشنمه،همسر جان میگه من مث همیشه ام زیاد گشنم نیست ولی به خاطر دل من میگه،به همسری گفتم پیش مادر شوهر اینا نگی خوابم موندیم نارحت میشه بنده خدا،نباید به مادر خودمم بگم ناراحت میشه.

هوای شهر ما وحشتناک گردوخاک شده اصلا عجیبه خدا کنه زودتر بره 

چقد دلم برای اینجا تنگ شده بود یه مدت نت نداشتم البته نت ایرانسل داشتم منتهی خونه ما نتش خوب آنتن نمیده نمیدونم دلیلشم چیه خوبه طبقه 6 هم هستیم!!!همه هی از نت ایرانسل تعریف میکردن ماهم گرفتیم ولی حیف.... الانم هستیم خونه برادرشوهرم اینجا خوب آنتن میده. انشالله که خونه بخریم دیگه مودم و نصب میکنیم چون الان این خونه که توشیم تلف نداره که مودم نصب کنیم !امروز روز 6 ماه رمضانه خداروشکر خیلی خوبه نه گرسنه میشم نه تشنه و نه بی حال وقتی به دوستام میگم میگن مگه میشه اصلا تو زمینی نیستی خخخخ..دیشب اومدیم خونه جاریم بعد شام نذاشتن برگردیم و الانم از خونه جاری پست میذارم،دیشب سحر نزدیک بود خواب بمونیم خوب شد من بیدار شدم و جاری اینارو بیدار کردم موقعه سحری خوردن برادرشوهرم گفت چه خوب شد شما اینجا بودین و بیدار شدی و گرنه ما خواب میموندیم... 

5 شنبه رفتیم ولایت منو همسری رفتیم تو زمین کلی خود بلبلی کندیم و آخر شب خوردیم نخودی که خودت بکنی و بخوری یه چیز دیگس تا بخری..

صبح روز جمعه  ساعت 5 و نیم صبح راهی ولایت شدیم چون قرار بود همسری با پدرشوهرم برن سم پاشی به این خاطر صبح زود رفتیم ،تا رسیدیم خونه پدرشوهرم همسر اینا رفتن سم پاشی ساعت 10 برگشتن خونه ،خواهر شوهر سومم خونه پدرشوهرم برای ناهار دعوت کرده بود دیگه ماهم باهاشون رفتیم خوش گذشت خداروشکر..خواهرشوهر مجردم خدایی خیلی احترامم و میگیره وقتی میرم خونه پدرشوهرم نمیزاره دست به سیاه و سفید بزنم مادرشوهرم صدبرابر اون بیشتر خدای بگم، احترامشان به این خاطره که من احترام همسری و زیاد میگیرم و عاشقشم چون برام بهترین و عزیزترین ..غروبم. جمعه که از خونه خواهر شوهرم برگشتیم رفتیم خونه پدرم اینا  و دیشبم برگشتیم خونه خودمون...هوا باز دوباره گردو خاک شده باز تابستان شروع شد و گردوخاک باز

تو فروردین یه قرعه کشی خونگی با زن داداشم اینا شرکت کردم اسمم سال دیگه تو تیر در اومده!!تیر 96 چه خوش شانسم خخخخخ یهو الان یادم افتاد ،فدای سرم این زیاد مهم نیست عوضش خدا شانسای دیگه و بهم داده..خونه مادرشوهرم یه وام 4 میلیونی گرفتن،احتیاج نداشتن وام و دادن ما ماهی 70 تومن قسطش میشه 4 درصد خیلی خوبه یعنی عالی عالیه..

هوا نسبت به خرداد خیلی گرم نشده یعنی بعضی وقتا سردم هست الان پاهام سرد سرده،زن واحد کناریمون گفت شبها بعضی اوقتا پکیچ و روشن میکنیم. ولی اینم بگم خونه اونا جنوبی افتاده و اصلا آفتاب گیر نیست و خونه ما شمالی افتاده..رمضانم دیگه نزدیکه اگه اینجوری پیش بره فک نکنم زیاد سختم باشه چون اصلا در طول روز تشنم نمیشه..