برای پسری قند عسلی یه اسم قشنگ انتخاب کردیم اسمش گذاشتیم حسین ،امام حسین (ع) نگهدار و حافظش باشه ایشالله..از محمد حسین هم خیلی خوشمون میاد منتهی خواهر شوهرم قراره این اسم رو بذاره رو پسرش و یه ماه قبل من زایمانشه  میگم چه اشکال داره خب ماهم میذاریم محمد حسین ولی همسری میگه نه و دیگه حسین انتخاب کردیم ...

خونه ای که قراره بخریم یه هفته پیش صاحب خونه گفت خبرمون میکنه برای قیمت آخرش و اینا هنوز زنگ نزده فک کنم میخواد شیرینش کنه به این خاطر زنگ نمیزنه همسری دیشب گفت خودم بهش زنگ بزنم نذاشتم گفتم حالا خودشو میگیره برای ما که مثلا بگه قیمت خونه رفته بالا ،الآن که خرید و فروش خونه راکده... از صبح یه بارون قشنگی میباره خدایا شکرت به خاطر این نعمت بی کران خدایا به این رحمتت قسمت میدم مادر شدن رو قسمت همه مادرا بکن...شلغم گذاشتم بپزه برم تو بالکن تو هوای بارونی بخورم که که خوردنش میچسبه..

دو روزه لوله بخاری پذیرایمون سرد میشه مث یخ نمیدونم دلیلش چیه از لحاظ ایمنی باید داغ باشه نه سرد!!دودکش هم ایرادی نداره و از اون کلاهکداراس دودکشش..خدا کمک کنه خونه جدید بخریم دیگه از دست بخاری راحت میشیم چون خونه جدیدی که دیدیم و به دلمونه پکیجه دیگه راحتیم این ترس و لرزِ سرد شدن لوله بخاری رو نداریم....از شازده پسری بگم که دو روزه خیلی  تکوناش واضع شده و حسابی ول میخوره الهی فداش بشم قبلا فقط به پهلو تکوناش و حس میکردم ولی الان همه جوره،تو ماشین،نشسته، ایستاده احساسش میکنم الهی دردت بیفته به قلب مادر وقتی تکون میخوری تا به پدر میگم دستش میذاره رو شکمم و دل پدر رو نمیشکنی و خودتو بهش نشون میدی کلی با تکونت دلبری میکنی براش از همین الان با پدری دوستی الهی  فدای قند عسلم بشم..خدایا این لحظه های شیرین رو نصیب همه منتظرا بکن.. 

یلداتون مبارک... ما هر سال شب یلدا خونه خودمون نبودیم یا خونه داداش رفتیم یا خونه برادرشوهرم خانواده خودم و همسری هم شهرستانه نمیتونیم بریم امسال هم نمیشه بریم خونه داداشم چون انتقالش دادن گیلان و نمیشه رفت خونه برادرشوهرمم نمیشه بریم جاریم سرما خورده میترسم سرماش و من بخورم به این خاطر امسال منو همسری خونه خودمون شب یلدا رو مگذرونیم انءشالله دلمون خوش باشه و تنمون سالم و سال دیگه شب یلدا کنار پسری باشیم انشالله زن و شوهرای که امسال دونفره هستن سال دیگه برای یلدای96 سه نفره باشه الهی امین...اگه خدا قسمت کنه و صلاح بدونه قراره به امید خدا خونه بخریم یه خونه رو دیدیم مناسب به صاحبش گفتیم،دوسه روز دیگه خبرمون میکنه خدایا اگه قسمته و صلاحمون درشه بخریمش و صاحبش راضی باشه..و خدایا همه مستاجرارو صاحب خونه بشن..


امروز زنگ زدم خونه مادرشوهرم یه احوالی ازشون بگیرم خیلی کم زنگ میزنم همیشه همسری زنگ میزنه یکی دوماه یه باری هم من زنگ میزنم ،امروز که زنگ زدم خواهر شوهرم جواب داد برای اینکه جواب سونو و اآزمایش اینا سالم بود خیلی خوشحال شدن و خداروشکر کرد بعد گوشی رو داد به مادرشوهرم، مادرشوهرم اینقد برای سلامتی نی نی مون دعا کرد پشت تلفن، مادرا خصوصا مادر شوهرم که سنشم بالاس یه جور خاصی و از ته دل دعا میکنه،اینقد دعاهاش به دلم نشست حس کردم همین لحظه خدای مهربون مستجاب میکنه دعاش رو در حق نی نی ام ..خدایا به عزمت و کرمت قسمت میدم  دعای مادرم و مادرشوهر و پدرشوهرم رو در حق من و همسرم و نی نی ام مستجاب کن الهی امین..بعد اینکه باهاش خداحافظی کردم دلم گرفت و زودی زنگ زدم حرم امام رضا (ع) و کلی گریه کردم و التماسش کردم و به جوادش قسمش دادم که دیگه دلم شکسته نشه و نی نی ام سالم و سلامت باشه...

مادرشوهرم کلی سفارشم کرد که زیاد شیرینی نخورم،میوه زیاد بخورم،و شیر و شیر برنجم زیاد بخورم..

جواب آزمایش. 24 ساعته رو بردم نشون دکترم دادم خداروشکر خوب بود و مشکلی نبود فک کنم دفع پروتئین 24 ساعته ام 60 بود که گفت مشکلی نیست خدایا شکرت که همیشه بهم نظر داری..الان تو هفته 20 هستم پسری قند عسلم هنوز درست حسابی تکون نمیخوره فقط موقعه ای که به پهلوی چپ دراز می‌کشم انگار یه چیزی تکون میخوره تو شکمم فک کنم پسر طلا باشه  ..قلب مادر بابای هم هر روز و همیشه که از سر کار میاد احوالت رو میپرسه و بوس بارونت میکنه هنوز نیومده پدرت عاشقت شده  و کلی باهت حرف میزنه دست میذاره رو شکمم و برات زیر لب دعا میخونه فک کنم آیه الکرسی میخونه انشالله که آیه های قرانی و آیه الکرسی حافظ و نگهدارت باشه

خدایا این لحظه های شیرین رو قسمت همه منتظرا بکن